تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي
دانشجو معلم

تعریف تمدن
. ساموئل هانتينگتون:تمدن، بالاترين گروه بندى فرهنگى و گسترده ترينسطح هويت فرهنگى به شمار مىآيد.
 
. هنرى لوكاس:تمدن را پديدهاى به هم تنيده شده مى داند كه همه رويدادهاى اجتماعى،اقتصادى، سياسى و حتى هنر و ادبيات را در برمى گيرد.
 
. آرنولد توين بى:تمدن، حاصل نبوغ اقليت مبتكر ونوآور است؛ يعنى طبقه ممتازى در جامعه كه واجد نبوغ، ابتكار و نوآورى است و در اثرتحولات و سير تكامل جامعه، تمدن را پديدار مىنمايد.
  
ويل دورانت:
. وقتى فرهنگعمومى به حد معينى برسد، فكر كشاورزى توليد مى شود.او در حقيقت اين تعريف را از معناى لغوی واژه «تمدن» به مفهوم شهرنشينى اقتباس كرده است.
. تمدن در پىتعالى سجاياى اخلاقى و ويژگى هاى نيك آدميان پديد مى آيد؛ نظرى كه در ميان عوام نيز شايعاست، يعنى كسى كه اخلاق پسنديده و حسن معاشرت داشته باشد، متمدن به شمار مى آيد.
  
- ابن خلدون:تمدن حالت را اجتماعى انسان مى داند.
 
- سيدحسن تقى زاده: تمدن را نهضت علمى، صنعتى، اجتماعى،سياسى و مدنى توأم با آزادى مى داند.
 
- دکتر محمد علی اسلامی ندوشن: تمدن را واجد جنبه عينى و علمى دانسته، آن را تأمينكننده پيشرفت انسان در هيئت اجتماع مى داند.البته او پيشرفت واقعى را پيشرفت مادى انسان مى داند.
  
تعریففرهنگ
 . فرهنگ شامل مجموعه اى ازسنتها، باورها، آداب و اخلاق فردى يا خانوادگى اقوامى است كه پايبندى ايشان بدين مفاهيم،اسباب تمايز آنها را از ديگر اقوام و قبايل مشخص خواهد كرد.
فرهنگ مجموعهباورهاى فردى يا گروهى خاص است و چون باورها ذهنى هستند، پس فرهنگ جنبه عينى ندارد،در حالى كه تمدن مى بايد عينى باشد.
. فرهنگ به انسان آموختهمىشود و از اين وجه شايد بتوان گفت كه فرهنگ، فصل مميّز بين انسان و حيوان است.
 
تعریف تمدن 
. تمدن در عربى از «مدن» اخذ شده که معنای آن اقامت کردن است و در زبانهاى اروپايى از جمله انگليسى، امروزه واژهcivilization را به این مفهوم اطلاق مى كنند كه آن هم به معناى استقرار يافتن استو در تعريف اجتماعى، همان شهرنشينى است.
. فرهنگ یعنی culture، در ادبيات لاتينى به مفهوم پرورش نفس آمده و در زبان يونانى باستان فقط مفهوم پرورش از آن استفاده مى شود.
 
ارتباط تمدن و فرهنگ
اين دو معنا تقريباً با آنچه ما از ايندو واژه در عمل برداشت مى كنيم، تشابه دارد، زيرا ما در عمل معتقديم كه اگر انسانى نفسخويش را پرورش داد و تربيت كرد، بافرهنگ است و انسانى متمدن است كه بتواند اجتماعىزندگى كند، تعاون داشته باشد، حكومت تشكيل دهد و امور اجتماعى خود را نهادينه و قانونمندكند.

  عوامل موثر در زایشواعتلایتمدنها

1- امنیت و آرامش
2- غرور و همبستگی ملی (ابن خلدون: عصبيّت)
3- همکاری و تعاون
4- اخلاق
5- تحمل، بردباری و صبر
6- حفظ وحدت و يکپارچگی
7- دين
8- رفاه نسبی
9- فشار اقتصادی و اجتماعی
 
 
علل سقوط تمدنها
  
 دیدگاه ابن خلدون
ابن‌خلدون عصبيت را كه يكي از مفاهيم بنيادي نظريه اجتماعي‌اش است، به عنوان علت فاعلي عمران يا تشكيل جامعه بشري مطرح مي‌كند كه سبب ظهور جوامع و دولت مي‌شود 
وي عصبيت را ناشي از عوامل مختلفي مي‌داند كه يكي از آنها اشتراك در نسبت است، زيرا چنين پيوندي در ميان انسان‌ها طبيعي است. منشأ ديگر عصبيت را بايد دين دانست كه از عوامل مهم همبستگي‌هاي اجتماعي است،
به اعتقاد وي گسترش شهرنشيني و توسعه روزافزون آن، موجب نابودي تمدن مي‌شود، زيرا عصبيت كه شرط لازم تشكيل حكومت و بقاي آن است، از بين مي‌رود. بنابراين به نظر وي با از بين رفتن عصبيت و دين، تمدن‌ها به سمت زوال و نابودي پيش مي‌روند
وي معتقد است كه هر جامعه در سير تاريخي خود از پنج مرحله گذر مي‌كند
 1. تهاجم و پيروزي
 2. استبداد و خودكامگي
 3. تجمل‌گرايي
 4. خرسندي
 5. انحطاط
ابن‌خلدون انحطاط جوامع را ناشي از چند عامل عمده دانسته و به اعتقاد او اين عوامل از آفات و مقتضيات طبيعی هر حكومت و تمدني است. اين عوامل عبارت‌اند از
1. نازپروردگي و تن‌آسايی عوامل حكومتي و برجستگان سياسیو نظامي جامعه
2. از دست‌رفتن قدرت دفاعی جامعه بر اثر سُست ‌شدن عصبيت
3. از بين رفتن ارزش‌های اخلاقي و فضايل نيكو در جامعه
4.سُست شدن اعتقادات دينی و تعاليم مذهبی
5. شيوع ظلم و ستم‌گري در جامعه
6. سلطان تاجر يا سلطان خسيس
 ديدگاه آرنولد توين‌بی
توين‌بي ‌انسان را موجد تمدن مي‌داند. به اعتقاد او علت اصلي بروز و خلق تمدن، واكنش انسان به مشكلات زندگي براي برآوردن نيازها و رفع محدوديت‌هايي است كه در زندگي با آن روبه‌روست
وي تمدن‌های اوليه را پاسخی مي‌داند كه آدمی به تهاجمات و سختي‌هاي طبيعی داده است. «ظهور تمدن مرهون مشكلات و سختي است، نه نتيجه رفاه و آسانی‌ها». توين‌بی‌ رشد و بالندگی يك جامعه را به «اقليت خلّاق» آن نسبت می‌دهد
عوامل انحطاط تمدن‌ها را از ديدگاه توين بي مي‌توان بدين شكل دسته‌بندي نمود
 
1.از دست رفتن قوة خلاقيت اقليت خلّاق جامعه كه بعد از آغاز زوال، خاصيت نوآوري خود را از دست داده‌اند
2. عكس‌العمل اكثريت افراد جامعه عليه اقليت حاكم و عدم همكاري با ايشان
3. فقدان وحدت و همبستگي اجتماعي در مجموع پيكر جامعه
  
ديدگاه ويل دورانت
ويل دورانت در باب سير تاريخي تمدن‌ها بر اين باور بود كه هر تمدني از ارزش‌هايي آغاز مي‌شود؛ ارزش‌هايي هدف‌مند و متعالي كه پس از مدتي، زمينه ظهور دانش و فنون را پديدار مي‌سازند
 با رشد دانش، مردم به جاي توحيد و پرستش مبادي معنوي، به ستايش علوم و عقل مي‌پردازند و از اين هنگام جنگ ميان ارزش و دانش آغاز مي‌شود و در نتيجه، موجب افول انگيزه‌هاي اوليه كه انگيزه‌هاي ارزشي است، خواهد شد. بنابراين، نيروي محرك جوامع كند شده، به تدريج متوقف مي‌گردد و در نتيجه، دوران انحطاط تمدن نمايان مي‌شود .
جامعه‌اي كه بر اساس ارزش شكل گرفته با ظهور ضد ارزش دچار از هم گسيختگي مي‌شود و از ميان مي‌رود. بر خلاف ابن‌خلدون كه معتقد به گونه‌اي دور تمدني است، ويل دورانت جنگ ميان علم و دين يا دانش و ارزش را موجب فرسايش تدريجي تمدن‌ها مي‌داند.
  
علل سقوط تمدن‌ها از منظر كلام وحی
 آنچه از آيات قرآن بر مي‌آيد اين است كه عامل اساسي بروز، اعتلا و سقوط تمدن‌ها خود انسان است.
برخي از علل شكل‌گيري و اعتلاي تمدن‌ها از منظر كلام وحي عبارت‌اند از:
1. وجود تقوا و ايمان به خدا در افراد جامعه
2. رعايت حقوق مستضعفان
3. رهبري و حاكم صالح
4. وحدت و اتفاق دروني
5. التزام همگاني افراد جامعه به امر به معروف و نهي از منكر
6. پرورش ارزش‌هاي اخلاقي نيكو
7. پرهيز از فساد
8. وجود نيروي نظامي مقتدر
9. وحدت و اتفاق دروني جامعه
10. وجود قانون و رعايت آن
11. شكر نعمت‌هاي الهي
12. اجراي فرامين الهي و تعاليمي كه توسط پيامبران ارائه شده است

 از منظر كلام وحي آنچه موجب مي‌شود مشيت الهي بر سقوط ملتي و ظهور ملت ديگر تعلق گيرد، انحراف از مسير حق است، به طوري كه ديگر اميدي به بازگشت جامعه از آن وجود نداشته باشد.

عوامل سقوط تمدنها از منظر قرآن
الف‌ـ ظلم و ستم :
«المُلك يبقي مَعَ الكُفر و لايَبقي مَع الظلم»
ب‌ـ تكذيب پيامبران و نافرماني از اوامر الهي
ج‌ـ عدم توجه به اصل امر به معروف و نهي از منكر
دـ ارتكاب گناه و سقوط اخلاقي  

ه‍ ـ دنياپرستي و خوش‌گذراني

و چه بسيار شده كه ما اهل دياري را كه به هوسراني و خوش‌گذراني پرداختند هلاك كرديم. اين خانه‌هاي ويران آن‌هاست كه جز عدة قليلي در آن ديار سكونت نيافتند. (قصص: 58)
و ـ برتري طلبي و غرور
ز ـ كفران نعمت
ح ‌ـ تقلّب در خريد و فروش و كسب روزي (فساد مالی)
ط‌ـ - تفرقه و اختلاف  
 
 
«... ان الله لا یغیر ما بقـوم حتی یغیروا ما بانفسهم..»
خداوند سرنوشت هیچ ملتی را دگرگـون نمی كند مگر اینكه آنان آنچه را كه در خـودشـان هست, تغییـر دهنـد

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب: فرهنگ , تمدن, :: 17:33 :: توسط : حسن خیری

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشجویی و آدرس hassan110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 55
بازدید دیروز : 43
بازدید هفته : 99
بازدید ماه : 99
بازدید کل : 26297
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



همایون شجریان » آب، نان، آواز
دانلود کلوب
آگهی